جمهوری اسلامی در حالی در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ هجری شمسی و در اوج بیچارگی جهانیان در پذیرش نظم حاکم بر نظام بین الملل مبتنی بر جهان دوقطبی و تثبیت جایگاه خود در میان یکی از دو بلوک شرق و غرب به پیروزی رسید و ضمن بر هم زدن نظم حاکم، برای همیشه بساط سلطنت شاهنشاهی در کشور را برچید که تا قبل از آن، دنیا دو نوع حکومت را در طول سال های متمادی تجربه کرده و پذیرفته بود؛ یکی دمکراسی های غربی، و دیگری حکومت های کمونیستی؛ این دو اردوگاه غرب و شرق، با یکدیگر هم بشدت مقابله داشتند و همدیگر را نفی می کردند؛ اما وقتی جمهوری اسلامی این سبک جدید حکومت، پدید آمد، هر دو اردوگاه با حیرت و سپس با وحشت، در مقابل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفتند! علت چه بود؟ علت این بود که جمهوری اسلامی، دارای خصوصیاتی بود که هر دو سبک حکومت رایج در آن دو اردوگاه را نفی می کرد و آنها را برای زندگی بشر، غلط و مضر می دانست و آن را اعلام می کرد. به عبارت دیگر، آن دو سبک حکومت که در شرق و غرب رایج بودند، مشترکاتی داشتند و فرهنگ عمومی در این کشورها یکسان بود. آن فرهنگ، عبارت از کشاندن آحاد مردم به غفلت و رها کردن زمام شهوات و هواهای نفسانی بود. این، چیزی بود که در هر دو سبک حکومت وجود داشت و وجود دارد. این، فرهنگ مشترک شرق و غرب است. (امام خامنه ای در خطبههای نماز جمعهی تهران - ۱۳۶۹/۰۱/۱۰)
در این میان صنعت سینمای ایران نیز که هنوز در شوک جنایت رژیم پهلوی در به آتش کشیدن سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ هجری شمسی بود، به سرعت تحولات صورت گرفته در پس انقلاب را دریافت و عموم بدنه ی سینمایی کشور که به اصول ملی خود وفادار مانده و یا با جریان خیزش مردم مسلمان ایران همراه گردیده و یا حداقل در مقابل این خیزش نایستاده بودند، این نکته را به خوبی دریافتند که در نظام فرهنگی مطلوب لیبرالیسم (Liberalism) که رژیم حاکم پهلوی اول و دوم خود را تابع و ملزم به اجرای آن می دانست، سینماها کارشان از بین بردن روحیه مقاومت در نسل جوان کشور بوده است. امروزه این امر مورد اقرار گردانندگان دستگاه های تبلیغاتی خود رژیم نیز هست. (صحیفه نور، جلد ۱۲، صفحه ۵۲)
صنعت سینمای ایران در این دوران دریافت که نوسازی فرهنگی رژیم پهلوی چه بر سر فرهنگ و هنر این مرزوبوم آورده و چگونه شاه، تمام آثار تمدن را به صورت فاسد کننده در آورد. سینما به صورت ترویج فساد شد. اخلاق جوان ها را فاسد کرد. (صحیفه نور، جلد ۴، صفحه ۲۶۲)...؛ در این دوران بود که عموم فعالان عرصه ی سینما دریافتند که در رژیم سابق، تمام چیزها خصوصا فرهنگ و هنر، محتوایش عوض شده بود، یعنی کسی که نام سینما را می شنید، خیال می کرد که آنجا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همه چیز باشد و یا کلمه تئاتر، در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهره فساد برده می شد. (صحیفه نور، جلد ۱۸، صفحه ۱۶۱).
و این گونه بود که سینماگر ایرانی به خوبی متوجه شد که صنعت سینمای ایران در مدت زمان مدیدی که ملت ایران در مسیر مبارزه با نظام مطلوب فرهنگی رژیم و در حال رُشد عقلی و فکری خویش مبتنی بر آرمان های اسلامی و ایرانی خود بودند؛ فضای غالب سینمای کشور در مسیر منویات رژیم به نحوی طراحی و راهبری می گشت که ضمن پایین نگه داشتن درک و شعور سینمایی اهالی سینما، به بسط حاکمیت غفلت در جامعه بیانجامد و موجب شود تا فرهنگ مسموم استعمار، تا اعماق قصبات و دهات ممالک اسلامی رخنه کرده و فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بیگانگان و مستعمرین در می آورد و هر روز با نغمه تازه، با اسامی فریبنده، جوانان ما را منحرف می کند. (صحیفه نور، جلد ۱، صفحه ۱۵۶؛ ۱۹/۱۱/۱۳۴۹)
به این ترتیب صنعت سینمای ایران سعی نمود تا مرام غفلت زایی خویش را ترک گفته و به کارکرد اصلی سینما به عنوان رسانه ای قدرتمند جهت ایجاد روشنگری در جامعه مراجعت نماید و هم راستا با شنیدن صدای انقلاب مردم مسلمان ایران، از سینمای دیوانه فاصله گرفته و به سمت سینمای عاقل تغییر مسیر دهد؛ تغییر مسیری که به سرعت توسط رهبری انقلاب مورد تایید قرار گرفت و در همان سال اول پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به ایجاد جریانی توسط بدنه ی وفادار ملی در صنعت سینمای ایران منجر و نهایتا به تولید آثار قابل توجهی همچون جنگ اطهر، خشم الهی، زنده باد ....، فریاد مجاهد، پرواز به سوی مینو و ... می انجامد که در کنار آثار سینمایی مستندی همچون برای آزادی و سقوط ۵۷ و ... ضمن ایجاد تحولی اساسی در صنعت سینمای ایران در سال ۱۳۵۸ هجری شمسی، چرخه ی حرکت سینمای کشور را پس از انقلاب اسلامی به حرکت در آورده و به جلو می برد.
جهت گیری جدید صنعت سینمای ایران صرف نظر از ادامه بکار بسیاری از سینماگران قبل از انقلاب و ادامه فعالیت مختصر صمد آقا و ... در فضای جمهوری اسلامی در حالی بود که کلیت تغییر نگرش و رفتار سینمای کشور به سرعت توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی مورد تایید قرار گرفت و ایشان به صراحت فرمودند: سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. (صحیفه نور، جلد ۵، صفحه ۲۸۴) ...ما با سینماهایی که برنامه های آنها فاسد کننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامی ما باشد مخالفیم، اما با برنامه هایی که تربیت کننده و به نفع رشد سالم اخلاقی و عالی جامعه باشد، موافق هستیم. (صحیفه نور، جلد ۲، صفحه ۲۵۹)... این سینماهایی که الآن جوان های ما را دارند به فساد می کشند و به فحشا می کشند، این ها می گویند این فرم نباشد، می خواهند سینما باشد، سینمای آموزنده باشد، سینمای اخلاقی باشد، با فساد اسلام مخالف است، با فساد کشیدن جوانان، مسلمین را به فساد کشیدن مخالف است. (صحیفه نور، جلد ۳، صفحه ۸۲)
با این همه جهت گیری جدید صنعت سینمای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی، بر بستر نوعی روشن گری شکل گرفت و این در حالی بود که به علت ماهیت صنعتی سینما و پُر هزینه بودن تولید آثار سینمایی در کنار دخالت تکنیک در ابعاد وجودی آن، حضور گسترده ی نیروهای انقلابی در این عرصه با محدودیت اولیه مواجه شده و به نوعی فضای عمومی سینمای آن دوران در اختیار جریاناتی برخاسته از تفکرات شبه روشنگری راست و چپ قرار گرفت و موجب شد تا سینمای ایران به مجالی برای ارایه ی باوری سینمایی به مخاطبان جهت تطبیق ذهنی انقلاب اسلامی با اصول حاکم بر فضای تفکرات دو اردوگاه چپ و راست مبدل شود و این گونه شد که ظهور و بروز سه شعار محوری استقلال، آزادی و نهایتا جمهوری اسلامی در عرصه ی سینمایی کشور عموما به تقابلات ایدئولوژیکی رایج میان بلوک شرق و غرب و ترسیم زد و خورد رایج کارگری و سرمایه داری تنزل یافت؛ که البته به سبب غلبه ی سینماگران جریان چپِ سوسیال و تطابق سریع تر ایشان با موازین سینمای روشنگرانه ی پس از انقلاب و بعضا داعیه داری اسلامی ایشان و قرائت تطابق اسلام با موازین اردوگاه چپ، غلبه ی تولیدات گسترده این جریان را می توان در آن سال ها به وضوح مشاهده نمود.
به عبارتی دیگر به سبب جایگاه جریان روشنفکری چپِ سوسیال در میان طیف های مختلف دانشگاهی اعم از مسلمان و غیرمسلمان و همچنین به جهت تسلط و توان تکنیکی و قدرت تجربی این جریان در حوزه های تخصصی فرهنگ و هنر و بالاخص سینما و تلویزیون بود که موجب شد تا عملا جریان رسانه ای نظام جمهوری اسلامی در کنترل و احاطه ی کامل ایشان درآمده و در نهایت اسباب ریشه دواندن و ماندگاری جریان روشنفکری چپ در نهال نوپای انقلاب اسلامی را فراهم گردید و گرچه گستره ی اصلی فعالیت رسانه ای روشنفکری چپِ سوسیال اعم از مسلمان و غیرمسلمان، در مجلات و مطبوعات ظهور بروز روزانه می یافت و در عرصه کتاب و شعر و به طور کل فضای نشر در دسترس عموم قرار می گرفت و ... اما به واقع این فعالیت در عرصه های تکنیکی رسانه همچون سینما و تلویزیون از انحصاری ویژه برخوردار گردید و موجب شد تا به عنوان مثال عناصر چپی همانند صادق قطبزاده رسما ریاست سازمان رادیوتلویزیون ملی ایران را در آن ایام عهده دار شوند.
البته باید توجه داشت که طیف محدودی از روشنفکری مسلمانی که در آن دوران در حوزه های تخصصی فرهنگ و هنر مشغول به فعالیت بودند نیز از آبشخور فکری نشأت گرفته از حسینیه ارشاد و ... برخوردار بوده و عموما در مباحث اجتماعی و جامعه شناختی خود از ایران و اسلام، مُریدان تفکر انتقادی مرحوم دکتر علی شریعتی به عنوان یکی از اولین اعضای نهضت خداپرستان سوسیالیست (Movement of God-Worshipping Socialists) محسوب شده و در مباحث اعتقادی و سیاسی همسو با تفکرات نهضت آزادی و مبتنی بر برداشت ها و تفاسیر قرآن ارایه شده توسط مرحوم مهدی بازرگان و مرحوم طالقانی، بن مایه های تفکری خویش را شکل داده و پس از انقلاب بر پیکره ی رسانه ای نظام جمهوری اسلامی حاضر گردیده و به عنوان طیف روشنفکران مسلمان، با علایق ویژه ی چپ و راست اقدام به سامان دهی ارگان های رسانه ای و بعضا پالایش و تفکیک جریانات چپ غیر مسلمان از پیکره ی مجموعه هایی نظیر سینما و تلویزیون نمودند و این موضوع در آن مقطع زمانی امری طبیعی بود؛ زیرا وقتی موج چپ در دنیا بلند شد، بسیاری از روشنفکران در دنیای اسلام، شعارهای چپ، شعارهای سوسیالیستی و مارکسیستی می دادند و در واقع می خواستند از غرب انتقام بگیرند. (امام خامنه ای در دیدار جوانان استان اصفهان - ۱۳۸۰/۰۸/۱۲)
بر این اساس غلبه ی تفکرات اسلامی بر علایق چپی و راستی برخی اهالی فرهنگ و هنر در پس از پیروزی انقلاب به شکل گیری محافل و مجموعه های مختلفی منجر شد که در این میان شاید بتوان از حوزه هنری به عنوان ماندگارترین این مجموعه ها نام برد؛ مجموعه ای که با عنوان اولیه ی کانون نهضت فرهنگی اسلامی و بر بستر شعر و ادبیات شکل گرفت و با ورود به عرصه ی تئاتر، به سرعت در سایر حوزه های فرهنگ و هنر ریشه دوانید و پس از تشکیل نهاد شورای عالی تبلیغات اسلامی در اول تیرماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی که در ۱۴ فروردین سال ۱۳۶۸ هجری شمسی به سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام یافت، به این سازمان پیوست تا ضمن برخورداری از موجودیت حقوقی، به نوعی پیشانی هنری انقلاب اسلامی قرار گرفته و با عنوان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، فرایند تبلیغات، که همان شناساندن خوبی ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدی ها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است را فرای تفکرات چپ و راست پیگیری و به تبلیغ هنری ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مردم ایران مبادرت ورزد.
و این گونه بود که حوزه های فرهنگ و هنر و بالاخص صنعت سینمای ایران از انحصار مطلق تفکرات چپِ سوسیال و راستِ لیبرال درآمده و نهایتا به حضور نیروهای انقلابی با غلبه ی تفکرات اسلامی در این عرصه منجر گردید؛ نیروهایی که بر خود فرض می دانستند تا این مطالبه ی امام امت را که در محدوده توانتان نقاط کور و مجهول را برای مردم شریف ایران و جهان اسلام باز و روشن نمایید؛ و چهارچوب اسلام ناب محمدی، که ترسیم قهر و خشم و کینه ی مقدس و انقلابی علیه سرمایهداری غرب و کمونیسم متجاوز شرق است، و نیز راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم و بخصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید. (امام خمینی در حکم تعیین رییس سازمان تبلیغات اسلامی - ۱۴/۱/۱۳۶۸) در عرصه ی فرهنگ و هنر و بالاخص سینما جامع عمل بپوشانند و تحول بنیادین در صنعت سینمای ایران را رقم زندد؛ تحولی بنیادین که موجب می شد تا سینماگر ایرانی ضمن فاصله گرفتن از فضای عمومی جنگ سرد و تقسیمات چپی و راستی، خویشتن را در مسیر جنگ و تقابل با تمامی مستکبران شرق و غرب عالم در نظر گرفته و وظیفه ی حمایت از مستضعفین عالم را بر خود فرض بداند.
و این در حالی بود که با آغاز فرایند اثباتی انقلاب اسلامی و تدوین قانون اساسی و بالاخص حضور رُکن ولایت فقیه به عنوان اصل قوام بخش جمهوری اسلامی و تاکیدات گسترده ی ملت ایران بر حفظ مشی اصیل اسلامی خود، بدون التقاط با تفکرات چپِ سوسیال و راستِ لیبرال و همچنین عدم توجه به نظم حاکم جهان دوقطبی که در نهایت به بروز تمایزات میان انقلاب اسلامی با اصول ارزشی طیف های چپ و راست گردید و اعلام برائت و وابستگی جمهوری اسلامی نسبت به دو بلوک شرق و غرب را سبب شد و به شکل گیری شعار کلیدی نه شرقی و نه غربی انجامید و علایم عینی و غیر شعاری آن منتج به بروز وقایعی نظیر تسخیر لانه جاسوسی امریکا و ... گردید و این همه در نهایت موجب شد تا عموم تصورات و پیش بینی های صورت گرفته نسبت به ماندگاری انقلاب اسلامی و هضم انقلاب ایران در فضای عمومی جنگ سرد با شکست مواجه شده و به مرور زمان اتحادی استراتژیک میان دو بلوک شرقو غرب برای حذف جمهوری اسلامی شکل گیرد و این گونه بود که تقابلگروهک های چپ ابتدا در طیف غیر مسلمان خود به سرپرستی سازمان چریکهای فدایی خلق در سال ۱۳۵۸ هجری شمسی آغاز و سپس به تقابل رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) به عنوان اصلی ترین طیف گروهک های چپ مسلمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ هجری شمسی منجر شود.
با این همه درگیری و تقابلگروهک های چپ با جمهوری اسلامی را می توان تحولی اساسی در فضای عمومی جنگ سرد و تقابل رایج میان دو بلوک شرق و غرب دانست که به شکل گیری طنزی ناگوار و ثبت آن در تاریخ سیاسی جهان انجامید و آن اینکه این گروهک ها چپ بودند، امّاحامیشان آمریکای راست بود! (امام خامنه ای در دیدار جمعی از دانشجویان - ۱۳۹۵/۰۴/۱۲)؛ نحوه ی تقابلگروهک های چپ با جمهوری اسلامی طنزی ناگوار بود که به فجایعی همچون ۷ تیر و ۸ شهریور و ... و ثبت بیش از ۱۷ هزار شهید در حافظه ی ملت ایران منتج گردید و اگر چه بارها اسباب بغض ملت مسلمان ایران را موجب شد، اما در نهایت با صلابت و جدیت ملت مسلمان ایران، به طرد همیشگی گروهک های چپ مسلمان و غیرمسلمان از عرصه ی مردم فریبی در جامعه ی ایران منجر گردید و سبب شد تا حضور رسمی و نشان دار طیف چپ در عرصه ی رسمی رسانه های کشور، بویژه در حوزه های دولتی فرهنگ و هنر و بالاخص سینما و تلویزیون، با محدودیت جدی مواجه شود.
البته محدودیت حضور رسمی و نشان دار طیف چپ در عرصه ی رسمی رسانه های کشور، بویژه صنعت سینمای ایران هیچ گاه به معنی خالی شدن این فضا از حضور غیررسمی جریان روشنفکری چپِ سوسیال نبود و این موضوع حتی در ظاهر بسیاری از فعالان رسانه ای کشور و بویژه سنگینی سیبیل های مارکسیستی بسیاری از هنرمندان در آن ایام قابل مشاهده می باشد و این درحالی بود که اصولا روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفکری، با خصوصیّاتی که در عالمِ تحقّق و واقعیّت دارد که در آن، فکر علمی، نگاه به آینده، فرزانگی، هوشمندی، احساس درد در مسایل اجتماعی و بخصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است، در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون کسانی که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدم هایی ناسالمند (امام خامنه ای در جمع دانشجویان دانشگاه تهران - ۱۳۷۷/۰۲/۲۲)
از این جهت شاید بتوان گفت که بدنه ی باصطلاح روشنفکری سینمای ایران در دو طیف چپِ سوسیال و همچنین راستِ لیبرال سعی نمود تا اصولا پدیده ی انقلاب اسلامی و مواجهه ی آن با ابرقدرتی دو بلوک شرق و غرب را نبیند و یا به صورتی محدود به باز تعریف انقلاب در سطح همان باورهای چپی و راستی خود، یعنی درگیری رایج کارگری و سرمایه داری اکتفاء نموده و این در حالی بود که روحیه ی انقلابی مردم مسلمان ایران، همراهی ویژه ی رسانه ها را طلب می نمود؛ همراهی ویژه ای که می بایست به وضوح در ابراز علاقه حوزه های مختلف فرهنگی و هنری کشور و بالاخص صنعت سینمای ایران به ملت ایران و انقلاب اسلامی ایشان یافت می شد و در آثار تولیدی ایشان متجلی می گشت؛ همراهی ویژه ای که موجب می شد تا اگر شما علاقه دارید به اسلام، علاقه دارید به کشور، علاقه دارید به ملت خودتان؛ این دستگاهی که دست شماهاست این دستگاه را اصلاحش کنید؛ یعنی غربی نباشید، غربزده نباشید ... ما باید استقلال فکری داشته باشیم. ما باید پیوند فکری مان را از غرب جدا کنیم. اگر بخواهیم خودمان زندگی بکنیم، خودمان مستقل باشیم، پیوند به آنجا نداشته باشیم. باید استقلال فکری پیدا بکنیم، استقلال فکری به این است که هیچ چیزمان مربوط به آنها نباشد. همه چیزمان مستقل باشد. افکارمان مستقل باشد. رادیویمان مستقل باشد. تلویزیونمان مستقل باشد. سینمای مان مستقل. جدا بشود از آن مسائل غربی، خودمان علیحده برای خودمان یک زندگی داشته باشیم. (امام خمینی در جمع کارکنان بخش مالی و تولید سازمان صدا و سیما – ۲۸/۴/۱۳۵۸)
ادامه دارد...
ارسال نظر